سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز قیامت سه تن شفاعت می کنند : پیامبران، سپس دانشمندان و پس از آن شهیدان . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----10218---
بازدید امروز: ----3-----
جستجو:
زمستان 1384 - اشعار حسن قاسم پور (جهان)
  • موضوعات وبلاگ
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • آوای آشنا
  • قلم
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) سه شنبه 84/12/23 ساعت 3:59 عصر

     

    قلم بشکسته و بشکسته دلها

    بگل امروز نشسته اهل دلها

    قلم راه خودش گم کرده است او

    که بنوشته ندارد عطر و هم بو

    قلم تاریخ ها را زیر و رو کرد

    بهر تاریخ خدمت بر عدو کرد

    چنان قاصد بوده در طول تاریخ

    بچشم اهل علمش کوفته میخ

    قلم با آن قلمدانش شکسته

    که دست اهل علم خویش بسته

    و می خندد با اهل علم ودانا

    از این رو مردمی نبود توانا

    بشاهان وامیران کرده خدمت

    قلم را آفریدند بهر ذلت

    یکی مظلوم گفت حقم کجا رفت

    قلم گفت که دودش بر هوا رفت

    یکی در بند میگفت این چه عدل است

    قلم گفت هر چی هست ز عقل است

    یکی گفتا قلم یار که هستی

    جوابش داد یار آن که مستی

    ترا از بهر خدمت آفریدند

    بگفتا نه خیانت آفریدند

    تو کوری و نبینی کار ما را

    کجا خدمت نمودم من گدا را

    من و از بهر شاهان آفریدند

    امیران و رئیسان برگزیدند

    بروی قلب هر یک شاه هستم

    دل کور و گدا را من شکستم

    بروی میز هر یک باسوادم

    برای خنده هستم نی که دادم

    سر و سردفتران همراه من باد

    ز کار و خدمتم شاهان شوند شاد

    مرا عهدی است با شاهان بعالم

    که من خاموشگر هر قیل وقالم

    بت عیار شنیدی من همانم

    دورنگ هستم و با رنگ زمانم

    میان دست هر شاه جهانم

    و من آشوب گردر هر زمانم

    یک عهدی کرده ام با هر چه شاه است

    که عمر مردم دنیا تباه است

    خرابی های عالم جمله از من

    خرابی میکنم در کوی و برزن

    جهان را من سراپا زنده کردم

    امیران را همه شرمنده کردم


    نظرات دیگران ( )

  • کوچه رندان
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) سه شنبه 84/12/9 ساعت 10:11 عصر

    مرا در کوچه رندان ندادند ره که من خردم

    باین رندان بگویید هان که من حق چه کس خوردم

    خودم کوچک دلم هم چون جهان است

    مرااز مردی و مردان نشان است

    چه کس گفته است که طفلان بی وجودند

    مگر کل بزرگان طفل نبودند

    کجا رفت عمرت و کل تخصص

    نمیدانید که چند حرف است تفحص

    چقدر بگذشت که بشناختند اتم را

    چها کردند این بی شاخ و دم را

    بزرگی در عمل باشد نه چاقی

    بشر از این بزرگان داره داغی

    تمام اصطلاحات بوده از کید

    و هر انسان بود اندر پی صید

    و صیدش بوده است علم و خردها

    نیاسوده است دمی از دیو و ددها

    بزرگی در خرد در اختراع است

    از این رو عمر مردمها تباه است

    بزرگی در هنر در علم باشد

    به هر جا میرسد بذری بپاشد

    بپرسید از همه رندان عالم

    که در تاریخ چه ها کردند به ظالم

    حسابی بازنکردند روی طفلان

    صداقت پاکی است از کل طفلان

    ز علم و تربیت طفلان سرافراز

    و طفلان خوب میدانند ز هر راز

    تمام این درختان از نهال است

    ز دست این بزرگان قیل و قال است

    اگر لطف و صفا باشد ز ماهاست

    جوابی نیست و اندر سر چراهاست

    جوامع ساختند این باغ و بستان

    سرافرازند بهر جا بود دبستان

    خرد هر جا بود هست کار و کوشش

    دهد بر جهل و نادانی اش پوشش

    به راه عاشقی رفتم که سوختم

    ز اعمال شما ها جامه دوختم

    تمام کار و کردارها ز جهل است

    و کار این جهان بسیار و سهل است


    نظرات دیگران ( )

  • شاعر
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) سه شنبه 84/12/9 ساعت 9:39 عصر

    تو میدانی که شاعر دل ندارد

    اگر دارد در این محفل ندارد

    تو میدانی که او بفروخته دل را

    بجز عشق او نداند آب و گل را

    دل شاعر ز عشق است پاره پاره

    نگوید راز خود را نیست چاره

    تمام هستی اش دریک نگاه است

    از این رو عمر و کار او تباه است

    یه شاعر دیده ای کاو شاد باشد

    شب و روز کار او فریاد باشد

    نه اینکه دل ندارد او سراب است

    نه کاری دارد و عمری بخواب است

    جهان جان  و دلش داده است به عشاق

    به  زیبایان  و خوبان است مشتاق


    نظرات دیگران ( )

  • ایرانی
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) سه شنبه 84/12/2 ساعت 10:54 عصر

    من بگفتم به محافل و دگر میگویم

    من یک ایرانیم از درد وطن میگویم

    روز و شب سعی بر این بوده که ننویسم من

    حال دردم شده بسیار چنین خیسم من

    مستی و خانه خرابی و غم و درد زمان

    هر چه ناکامی بر بیچاره گیم هست نشان

    تو مرا درس مفاعیل دهی من پیرم

    من ز این زندگی و از ادب خود سیرم

    مانده در فارسی خود باز غلط میگویم

    ز فرنگ وز عرب کی جویم

    خانه ویرانی من از سخن است

    ور نه این خانه بعالم چمن است

    ای که تعریف دگر قوم و ملل میگوئی

    ادب این جاست چرا میجوئی

    خط فردوسی و ایرج و عماد

    دل هر کور دلی را کرد شاد

    شعر و نثر همه را بنوشه

    این چنین درد بما بگذاشته

    لحظه ای بین بجهانت چه کنند

    دگران قوم بخوانت چه کنند

    هر چه نعمت بجهان بوده بتو داد خدا

    لحظه ای فکر بکن از چه جهت هست گدا

    این عرب بود که برد هستی ما

    و فرنگی داده بر مستی ما

    کز بچشمت تو ببینی حق را

    بکدام صفحه بخوانیم تو ورق مطلق را

    بله من شعر بگویم همه از درد بود

    از قلم بر دست نامرد بود


    نظرات دیگران ( )

  • زندگی نامه حسن قاسم پور (جهان )
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) پنج شنبه 84/11/27 ساعت 8:24 عصر

    هوالمحبوب

    آنچه باقی ماندایران است

    وآنکه فناخواهدشد

    من وتوهستیم

    من که درتمام عمرجزبه وطن ومردم به هیچ چیزدیگرنیندیشیدم

    وکارم خدمت به مردم ومیهن بود

    وآرزویم سربلندی ایران ومردم  است

    وتوکه نقطه مقابل من بودی ...

    واین تاریخ است که خواهدنوشت      

                       من که بودم وتوچه بودی

     

    حسن قاسم پورمتخلص به جهان در1/2/1322 دررشتخوارچشم به جهان گشوددوران کودکی وتحصیلات ابتدایی رادررشتخوارگذراندازهمان دوران کودکی مادروپدرخودراازدست دادوپس ازچندی ازرشتخوارمهاجرت کردچندسال آغازین دوران نوجوانی وجوانی رادرتهران گذرانددرهمان دوران نوجوانی وجوانی به کشورهای ترکیه وفرانسه وچندکشوراروپایی دیگرمسافرت کردعلی رغم انکه نتوانست تحصیلات رسمی رادردبیرستانهاودانشگاه طی نمایداماعلاقه وافراوبه مطالعه اوراازکتاب جدانکردبدان حدکه کتابخانه شخصی اش بیش از2000جلدکتاب داشت این علاقه ب هکتاب وکتابخوانی درنهایت به کتابفروشی منجرشدبرخی ازکتب کتابخانه اش درجابجایی هاازبین رفت وبخش دیگری رانیزبه فروش رسانداماهنوز400جلدکتاب درکتابخانه شخصی اش باقی مانده است شعروشاعری راازجوانی آغازکردترانه های پرشورونشاط جوانی همراه بااشعاروغزلهای عاشقانه که ویژه دوره جوانی اوست هنوزدردفاترشعرش به چشم می خوردبعدهابه شعراجتماعی روی آوردوسعی داشت تادرشعرش معضلات ومشکلات بشرراتوضیح وتفسیرنمایدبه قواعدشعروشاعری اعتقادچندانی نداشت وبه قافیه وردیف ووزن بهای چندانی نمی دادچراکه معتقدبودکه قواعدومقررات همچون زنجیری دست وپای شاعررامی بنددوباعث می شودازموضوع اصلی که بیان دیدگاه وهدفش می باشددورشودشعراودرحقیقت بیان دردمردم وابرازمعضلات وگرفتاریهای جامعه بشری است ومعتقداست که شاعررسالتی جزاین ندارد:

    شعربایداززمان ازدردمردمهابود         نی زدودوشیره وازجوشش خمهابود

    شعراخیام گفت ورازراحافظ نوشت     کی توان گل زدبه دیوارجای خشت

    هرچندهیچگاه به شاعری به عنوان یک حرفه نگاه نمی کرداماهمواره درکنارزندگی پرتلاش وکوشش شعرنیزمی سرودهم اکنون بیش ازهفت دفترشعرچاپ نشده ازمجموعه اشعارش به جای مانده است که درکتابخانه شخصی اش نگهداری می شودشعراوشعری ساده وقابل فهم وبدورازصنایع وپیچیدگی های ادبی واستعارات مشکل است تاهرخواننده ای قادرباشدمضامین شعرش رابراحتی درک کند.

    جهان در21 مهرماه 1383 ودرسن 61 سالگی چشم ازجهان فروبست.

    نمونه ای ازشعرش رادرزیرمی خوانید؛

    شعرگفتن بهرمادشوارنیست 

    سرزمینی بهترازرشتخوارنیست

    نان خوب وآب خوب وماست خوب

    زعفران است حاصلش ازآب چوب

    علم ودانش دردیارش بس زیاد

    حیف تعاون رادرآنجابرده باد

    هرچه خواهی درزمینش کاشتند

    بهترین محصول رابرداشتند

    حیف آنجارامدیری نیست نیست 

    ورنه مرزوبوم آن بادریکی است

    پسته داردجووگندم بادمی

    ازچه رودل خوش نباشدمردمی

    علم وفرهنگش ثمرهاداده است

    مردم آن باگذشت وساده است

    دوستان برآن ستمهاکرده اند

    درعوض آن خواف احیاء کرده اند

    بهترین مدرک گرفتنددرجهان

    حال می آرندزشهرستان نان

    هرچه گویم من زدشت ودامنش

    داده حاصل حال بیندخرمنش

    گریک روزجمع گردنددوستان

    اختلافی هیچ نباشددرمیان

    بیش ازبیش شهرخودآبادکنیم

    تادل بازماندگان راشادکنیم

    شهرماشهریست درروی زمین 

    پس چراافتاده باشد این چنین

     

     

     


    نظرات دیگران ( )

  • سرآغاز
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) پنج شنبه 84/11/27 ساعت 12:22 عصر

    هردم که نفس برآرم از دل

    نام تو نه کس برآرم از دل


    نظرات دیگران ( )

  • درقاب خاطره ها
    نویسنده: وشاعر :حسن قاسم پور(بوسیله فرهاد) پنج شنبه 84/11/27 ساعت 1:30 صبح


    نظرات دیگران ( )